السَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ عَلَيْكِ تَحِيَّةِ وَ السَّلام وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ.... السَّلامُ عَلَيْك يا بِنْتَ الْحُسَيْنِ الشَّهيدِ السَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةِ الشَّهيدَةِ السَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةِ الْمَرْضِيَّةِ السَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا التَّقِيَّةِ النَّقِيَّةِ السَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الزَّكِيَّةِ الْفَاضِلَةِ السَّلامُ عَلَيْكِ ايَّتُها الْمَظْلُومَةِ الْبَهِيَّةِ صَلَّي اللهُ عَلَيْكِ وَ عَلى رُوحِكِ وَ بَدَنِكِ فَجَعَلَ اللهُ مَنْزِلَكِ وَ مَأواكِ فِى الْجَنَّةِ مَعَ آبائِكِ وَ أجْدادِكِ الطَّيبينَ الطَّاهِرِينَ الْمَعْصُومينَ.
عاشورا، برههای از تاريخ است و كربلا، سرزمينی كوچك از گستره بیكران زمين. با اين حال، اين برگ زرين تاريخ و نبض پر تپش زمين، حركت و پويایی را ارمغان جهانيان ساخته و نقش آفرينانی را به جامعه انسانيت ارزانی داشته است كه همگان در پرتو اين مشعلهای مقدس، شبهای ظلمانی را به صبح رسانده و با اقتدا به آنان، از خطر راهزنان ايمان و هواپرستان دنياگرا رهيدهاند.
يكی از اين نقشآفرينان، رقيه دختر سه ساله امام حسين عليهالسلام است كه هرچند عمری كوتاه داشت، در پرتو تربيت دينی چنان آموزههای نورانی از خود برجای نهاد كه انقلابيون در مقابل او زانو میزنند.
به راستی، دستان كوچك، ولی پرتوان او قدرتی دارند كه با هزاران ضربه شمشير برابری میكند.
قطرههای اشكش، سيلی بود كه خواب و آرامش را از امويان ربود و پايههای ستم و بيداد را از ريشه كند.
ندای آرامش آفرين و پيام سترگ او در رواق تاريخ طنين انداز شد و بوی نا و كهنگی را از زمينيان برگرفت و عشق و ايثار و اخلاص و پرواز را ارزانی راهشان داشت.
و چه سخت و جانفرساست سخن از شهیده خردسال حسینی و چگونه میتوان طاقت از کف نداد و حدیث کرد.
قلم سرگردان ميان بُهت و اندوه، بر صفحه كاغذ طلسم میشود. پس از ساعتی خيره ماندن، میکوشد تا مشقی ديگر از صفحههای تاريخ بنگارد؛ از صفحهای كه چند سطر بيشتر نداشت. چقدر انجام اين تكليف برای اين انگشتان لرزان، سخت و دشوار است.
قلم بر بستر سفيدِ كاغذ میلغزد و گاه در دل آن نمی از اشك، فرو میريزد و بار ديگر به تكاپوی خود ادامه میدهد، ولی اين بار با طراوتی از اشك مینگارد و با بغضی سنگين دست نگه میدارد. آه که سختتر از اين تكليف، انجام نداده است.
خاكستر خيمهها و شعلههایی را كه از تازيانه زبانه میكشيد، به ياد میآورد و مويههای فرشته كوچك غم در دلش زنده میشود.
نام بلند کوچک قهرمان حسینی (رقيه) از ارتقا به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است. احتمالاً اين اسم، لقب حضرت و نام اصلی ايشان فاطمه بوده است.
در واقع، بنابر نقل تاریخ بعضی از فرزندان امام حسين عليهالسلام دو اسم داشتهاند و امكان تشابه اسمی در فرزندان ايشان وجود دارد. گذشته از اين، در تاريخ نيز دلايلی بر اثبات اين مدعی وجود دارد. چنانکه در كتاب رياضالقدس آمده است: «در ميان كودكان امام حسين عليهالسلام دختر كوچكی به نام فاطمه بود. چون امام حسين عليهالسلام مادر بزرگوارشان را بسيار دوست میداشتند، هر فرزند دختری كه خدا به ایشان میداد، نامش را فاطمه میگذاشتند. همچنان كه هر چه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علی عليهالسلام، وی را علی میناميدند».
حضرت رقيه عليهاالسلام در خانوادهای پرورش يافتند كه پدر، مادر و فرزندان، همگی به عالیترين فضليتهای اخلاقی و پارسایی آراسته بودند.
افزون بر آن، فضای دلانگیز شهر پيامبر صلیاللهعليهوآله كه شميم روح افزای رسول خدا صلیاللهعليهوآله، امیرالمؤمنین عليهالسلام و فاطمه زهرا عليهاالسلام هنوز در آن جاری بود و مشام جان را مینواخت، در پرورش ایشان نقش داشت. ایشان در خانوادهای رشد يافتند كه همگی از زلال معرفت امام حسين عليهالسلام نوشيده بودند. خانوادهای كه از بزرگترين اسطورههای علم و ادب و معرفت و ايثار مانند زينب كبری عليهاالسلام اباالفضل العباس عليهالسلام علی بن الحسين عليهالسلام علی اكبر عليهالسلام و... برخوردار گشته بود.
حضرت رقيه عليهاالسلام در عمر كوتاهشان در دامان اين بزرگواران، به ويژه پدر گرامیشان، امام حسين عليهالسلام پرورش يافتند و با وجود همان سن كم، به عنوان يكی از والاترین اسطورههای ايثار و مقاومت در تاريخ معرفی گرديدند.
بهراستی صحنههایی که این قهرمان سه ساله در عرصه این واقعه عظیم که نقطه عطف تمام تاریخ بشر گشت آفرید مردان بزرگ نتوانستند بیافرینند.
روز عاشورا، پس از شهادت ياران امام حسين عليهالسلام و تنها ماندن آن بزرگوار، حضرت سكينه عليهاالسلام به دليل ترس از كشته شدن پدر، به خواهر سه سالهشان رو میكنند و میگويند: بيا دامن پدر را بگيريم و نگذاريم به ميدان برود و كشته شود.
دراين لحظه، امام عليهالسلام متوجه سخن آنان میشوند و بسيار اشك میريزند. آن گاه رقيه عليهاالسلام به پدر میگويد: پدر جان! مانع رفتن تو به ميدان نبرد نمیشوم، ولی كمی صبر كن تا تو را ببنيم. امام حسين عليهالسلام، حضرت رقيه علیهاالسلام را در آغوش گرفت و او را مورد نوازش قرار داد.
رقيه عليهاالسلام با ديدن نوازش پدر، غريبانه او را مینگرد و میگويد:
اَلْعَطَشْ! اَلْعَطَشْ! فَإنَّ الظَّمَأَ قَدْ اَحْرَقَني.
اي پدر! تشنه ام! تشنه ام! تشنگی جگرم را آتش زده است.
امام با ناراحتی و اندوه فرمودند: عزيزم! كنار خيمه بنشين تا برايت آب آورم. پس برخاستند تا به ميدان جنگ بروند كه باز هم رقيه عليهاالسلام جلو آمد.
دامن پدر را گرفت و گفت:
يا اَبَةَ! اَيْنَ تَمْضي عَنّا.
پدر! چگونه ما را تنها میگذاری؟
حضرت بار ديگر برگشتند، او را در آغوش كشيدند و آرام كردند. سپس با دلی پراندوه از آنان جدا شدند و روانه ميدان گشتند.
آخرين ديدار امام حسين عليهالسلام با خانوادهشان از دلخراشترين رويدادهای تاريخ كربلا به شمار میرود، ولی غم انگيزترين صحنه اين خداحافظی، وداع حضرت با دختر سه سالهشان است.
هلال بن نافع يكی از سربازان دشمن و از شاهدان عينی ماجرا میگويد: «من پيشاپيش صف جنگجويان لشكر عمر سعد ايستاده بودم. ديدم امام حسين برای وداع به طرف خيمههای خود رفت. پس از آخرين ديدار با خانوادهاش، به سمت ميدان جنگ بازگشت. در اين هنگام ناگاه چشمم به دختركی افتاد كه از خيمهها بيرون آمده بود و با گامهایی لرزان به سوی حسين میدويد. دخترك خود را به او رسانيد و دامن او را گرفت و گفت:
يا اَبَةَ! اُنْظُرْ اِلَيّ فَإِنّي عَطْشَانٌ.
پدر جان! مرا ببين كه چقدر تشنهام!
بیاختيار اشك از چشمانش سرازير شد و او با چشمانی اشكبار، دختر كوچكش را در آغوش گرفت و گفت:
اَللهُ يَسْقيكِ فَإِنَّهُ وَكيلی.
دخترم! خدا تو را سيراب میكند كه من بر او توكل كردهام.
من از همرزمانم پرسيدم اين دخترك چه نسبتی با حسين داشت؟ گفتند: او رقيه، دختر سه ساله حسين است.
آه که قلم دیگر تاب نگاشتن ندارد از آنچه پس از آخرین وداع با پدر بر سه ساله کاروان گذشت، روزها و ساعتهایی که موعود روزگار هر صبح و شام بر آنها مویه میکند.
اما آخرین برگ زندگی کوتاه این قهرمان سه ساله خاندان نبوی در خرابه شام تا ابد چشمان دوستداران حسینی را به خون نشاند.
حضرت رقيه عليهاالسلام يكی از بارزترين نمادهای مظلوميت اهل بيت عليهمالسلام و نشان كينه ديرينه بنیاميه با آنان است. ايشان زيباترين الگوی تربيت به شمار میروند و پرورش يافته دامان امام حسين عليهالسلام، امام زين العابدين عليهالسلام و حضرت زينب عليهاالسلام هستند.
ایشان در محيطی رشد يافتند كه همه اعضای خانوادهشان بهترين محيط تربيتی را برای كسب فضايل اخلاق اسلامی فراهم آورده بودند. ایشان با سن كم و زندگانی كوتاهشان، چنان معرفت و شناخت والایی داشتند كه رخدادهای پيش آمده را به خوبی درك میكردند.
اين معرفت و درك عميق در شب ديدارشان با سر بريده پدر و در پشت دروازه شام به خوبی نمايان است.
رقيه عليهاالسلام با ديدن سر بريده پدر از گريه دست میكشد و با گفتن جملههایی رسا، معرفتی را كه نتيجه پرورش يافتن در مكتب اهل بيت است، به نمايش میگذارد. او بدون عنوان كردن خواستههای كودكانه، با چند پرسش و خواسته همه حرفهايش را با پدر میزند:
پدر! چه كسی صورتت را به خون سرت رنگين كرده است؟ چه كسی رگهای گلويت را بريده است؟ چه كسی مرا در اين خردسالی يتيم كرد؟
و با اين سه پرسش، جريان روز عاشورا را برای همه يادآوری و از ستمكاران شكايت میكند. سپس میپرسد:
دخترت از اين پس به كه پناه برد؟ زنان بی سر و سامان و اسير به كجا پناه ببرند؟ چشمهای گريان چه چاره سازند؟
او با اين سخنان، از رويدادهای اسيری و سرگردانی اهل حرم و شكستن حرمت در شهرهای گوناگون، پيش پدر شكوه میكند و میگويد:
زنان مو پريشان پس از اسيری چه كنند؟ پناهگاه زنانی كه كسی جز تو نداشتند، از اين پس كيست؟
و بدين سان از در به دری زنان اهل حرم كه شوهرانشان كشته شدهاند میپرسد.
اين پرسشها به خوبی افق معرفتی حضرت رقيه علیهاالسلام را نشان میدهد كه چگونه به واقعه كربلا مینگريستند و با همان سن كم چگونه همه آن مسائل را به خوبی درك كردهاند.
در پايان نيز با سه آرزو، اندوه دل خويش را آشكار میسازند:
پدر جان! ای كاش جانم فدايت میشد! كاش اين روز را نمی ديدم! كاش میمردم و محاسن خونينت را نمیديدم!
و آنگاه مظلومانه جان به جان آفرين تسليم میدارد. اين جملهها همه مصيبتها را از آغاز تا انجام برای مردم يادآوری و عاشورایی ديگر در خرابه بر پا میكند.
سلام و درود خدا بر او كه با ناله جانسوز خويش، پرچم كربلا را برافراشته داشت و سرانجام به بلندای ابديت پركشيد و روح اميد، گرمی، لطافت و عشق را به همه آزادگان جهان هديه كرد.
السَّلامُ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُم فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ وَ عَلَى الْمَلائِكَةِ الْحافِّينَ حَوْلَ حَرَمِكِ الشَّريفِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ وَ صَلَّى اللهُ عَلى سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِبينَ الطَّاهِرِينَ بِرَحْمَتِكَ يَا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ.