تا در بیت الحرم از آتش بیگانه سوخت
کعبه ویران شد حرم از سوز صاحب‌ خانه سوخت


آتشی در بيت معمور ولايت شعله زد
تا ابد ز آن شعله هر معمور و هر ويرانه سوخت


آه از آن پیمان شکن کز کینه خمّ غدیر
آتشی افروخت تا هم خمّ و هم خم‌خانه سوخت


اى آتش...!
اى آتش، اینک با تو هستم.
اینان به خدا و پیامبر معتقد نیستند
تا حرمت عزیزان وحى را پاس بدارند!
تو مسوزان عزیزان این خانه را!
اینان داغ‌دیده‌اند.
تازه عزیز خود، پیامبر بزرگ
صلى‌الله‌علیه‌وآله را از دست داده‌اند.


بگذار با غم خود بسوزند.
تو بر سوز آنان مَیَفزا.
اهل خانه در محاصره‌اند.
هجوم مردم! هجوم آتش!
هجوم دود! هجوم فریاد!

بچه‌ها وحشت مى‌کنند.
این‌قدر زبانه مکش!
مادر را و محسن را که پشت در هستند مواظب باش!
از عرش، این خانه را مى‌نگرند!
این‌جا جاى آتش نیست!
ای خصم! شرمت باد!


فدک یادگار محمد صلى‌الله‌علیه‌وآله است و بقیع، یادآور شب‌های معراج طاها!
چگونه بر دری که رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله گل‌بوسه می‌زد، آتش زدید؟!
تا ابد چشمانتان گریان! چگونه غنچه‌ای نشکفته را پرپر کردید و داغ محسن و زهرا سلام‌الله‌علیهما را بر دل سوخته مولا گذاشتید؟!
ننگتان باد! چه کردید؟!
آه شب‌های مدینه، سکوت را برایتان ابدی نمی‌بینم!
باور نداشته باشید که با اتمام ناله‌های زهرا آرام شوید!
می‌هراسیدید از گریه‌های فاطمه سلام‌الله‌علیها تا دامن خوابتان را نگیرد و از نادانی بیدارتان نکند. دختر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‏آله را با گریه چه نسبتی است؟ مگر جز گریه، راه چاره‌ای هست برای بیدار کردن شما؟ آه ای خواب‌زدگان نامرد!
آه که در این چند روز کوتاه، این خانه چه دردها را تاب آورده و هر روز در آتش بیداد و درد سوخته است!


حریق دامنه‌دار، بهار را با خود می‌بُرد و پاییز بلافاصله پشت در خانه بهار فرامی‌رسید. آنجا که خاکستر و شعله، توامان بر گیسوان مادری جوان آوار می‌شد و سوره سوره عشق را بی‌مهری کینه یک شبه پیر می‌کرد. کابوس نبود، حقیقت بود. افسوس! هیچ کس به هواداری شاخ و برگ معصومی که در طوفان نخوت پرپر می‌شد، برنخاست و هیچ دستی نبود تا دست‌های کوثرِ تنها را در معرض کولاک خانه برانداز، یاور باشد. ناگاه بادی مهیب درِ خانه بهار را به سمت آتش گشود و بانوی معصوم خانه، پشت در یکه و تنها به دیوارهای غربت خود اصابت کرد؛ به دیوارهای پیمان شکستن قبیله خیانت.....


همیشه ابرها در انتظار چشمان او بودند تا صحن و سرای دلش را با غم، بارانی کنند. همیشه قامتش شکل رنج داشت؛ اگرچه سرمایه شادمانی آسمان و زمین بود. بهارانِ مِه‌گرفته بود او، از همان آغاز تولد... که مثل رنج و بی‌شکایتی کبود بود و مثل تحمل و گلایه نکردن، خونین و سربلند... نیلوفری که رو به آسمان بود و سر بر افلاک می‌سایید، دلش بود. عاشق نور بود و چهره‌اش چراغ حقیقی بشر بود. تمام پروانه‌ها از قلبش زاده می‌شدند و به جهان پا می‌نهادند. دست‌هایش استجابت دعای مردمان بود در آن روزگاران قحطی امید.....


عمر بلندی نداشت. پیراهن مادرانگی‌اش جوان از خاک کوچید، ولی در آن مختصر زندگی، به قدر بلندای آفرینش از خود یادگار به جا نهاد. فراموشی با نام او همیشه در تضاد است. جاودانگی وصف همیشگی او و فضیلت‌های اوست که نسل بلندش در طول عمر زمین زبان‌زد عشق‌اند و فرزندان قهرمان او چون عطر بهشت تا قیامت در انتشارند.
آن داس تهدید که برای درو کردن لبخند خدا آمده بود، منطق روییدن نور را نمی‌دانست که چگونه تا ابد تکثیر خواهد شد. . نخستین رواج نهضت و رستاخیز، فاطمه سلام‌الله‌علیها بود که رگ‌های آزادگی را به جوش آورد. آزادگان همه از ایشان آموختند که فریاد را بر زبان آورند و اعتراض را در پستوی خانه‌ها نهان ندارند. چگونه یک زن، تمام مردانگی تاریخ را به دوش می‌کشد و مردان عالم را به شاگردی مکتب آزاده خویش فرامی‌خواند؟ چگونه او با آن خلقت لطیف حوریانه، تاب و توان ضربت خوردن از طعنه‌ها و کینه‌های ناحق را داشت؟


فاطمه علیهاالسلام، صبر لایزال نبوی بود که در هیأت عفتی سر به فلک کشیده در کوچه‏‌های مدینه، در تمام ره‌گذرهای هستی، حضور خدا را به کائنات، یادآور شد.
سیلی ستم و تازیانه کینه را به جان خرید و غنچه ناشکفته خویش، محسن شهید علیه‌السلام را تقدیم دستان لرزان ملائک عرش نمود تا هجوم تندبادِ انکار، شمع یک‌تنه حقیقت را خاموش نکند.
افسوس از سوره کوثر که در آن خانه گِلین، همسایه اهالی غفلت و سنگ‌دلی شد!
آه از زمزمه‌های شرحه شرحه بتول سلام‌الله‌علیها که در نیمه‏ شبِ سجاده و تسبیح، ارکان عرش را به لرزه می‌افکند!
آه از ریحانه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‏آله که در مشام حسادتِ زمین، شکست و چشمانِ حقیقت‏ ستیز زمانه، رخساره طهارتش را تاب نیاورد!


اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى الْبَتُولِ الطَّاهِرَةِ الصِّدِّیقَةِ الْمَعْصُومَةِ التَّقِیَّةِ النَّقِیَّةِ الرَّضِیَّةِ الْمَرْضِیَّةِ الزَّکِیَّةِ الرَّشِیدَةِ الْمَظْلُومَةِ الْمَقْهُورَةِ الْمَغْصُوبَةِ حَقُّهَا الْمَمْنُوعَةِ إِرْثُهَا الْمَکْسُورَةِ ضِلْعُهَا الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا الْمَقْتُولِ وَلَدُهَا فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِکَ وَ بَضْعَةِ لَحْمِهِ وَ صَمِیمِ قَلْبِهِ وَ فِلْذَةِ کَبِدِهِ وَ النُّخْبَةِ مِنْکَ لَهُ وَ التُّحْفَةِ خَصَصْتَ بِهَا وَصِیَّهُ وَ حَبِیبَةِ الْمُصْطَفَى وَ قَرِینَةِ الْمُرْتَضَى وَ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ وَ مُبَشِّرَةِ الْأَوْلِیَاءِ حَلِیفَةِ الْوَرَعِ وَ الزُّهْدِ وَ تُفَّاحَةِ الْفِرْدَوْسِ وَ الْخُلْدِ الَّتِی شَرَّفْتَ مَوْلِدَهَا بِنِسَاءِ الْجَنَّةِ وَ سَلَلْتَ مِنْهَا أَنْوَارَ الْأَئِمَّةِ وَ أَرْخَیْتَ دُونَهَا حِجَابَ النُّبُوَّةِ اللهُمَّ صَلِّ عَلَیْهَا صَلاةً تَزِیدُ فِی مَحَلِّهَا عِنْدَکَ وَ شَرَفِهَا لَدَیْکَ وَ مَنْزِلَتِهَا مِنْ رِضَاکَ وَ بَلِّغْهَا مِنَّا تَحِیَّةً وَ سَلاما وَ آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ فِی حُبِّهَا فَضْلا وَ إِحْسَانا وَ رَحْمَةً وَ غُفْرَانا إِنَّکَ ذُو الْعَفْوِ الْکَرِیمِ.