عروة الوثقی 1 (اجتهاد و تقلید)

عروة الوثقی 1 (اجتهاد و تقلید)

کتاب عروة الوثقی از مهم ترین کتب فتوایی نزد شیعه امامیه است که جامع بسیاری از فروع فقهی می باشد و تألیف مرحوم آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی (ره) می‌باشد. بخش اول درس عروة الوثقی در ترم اول پایه 2 توسط استاد حجة الاسلام و المسلمین صادقی در 31 جلسه، شامل مباحث اجتهاد و تقلید تدریس شده است.

تعداد دروس
تعداد دروس
31 عدد
ترم
ترم
پایه 2 - ترم 1
مدت آموزش
مدت آموزش
43:17:00 ساعت
پرسش و پاسخ
پرسش و پاسخ
انجمن تخصصی

نمونه ای از سرفصل های دروس

  • سخنانی چند درباره کتاب عروه
  • اجتهاد و تقلید
  • اجتهاد و تقلید
  • عمل به احتیاط
  • عمل به احتیاط
  • مسائل تقلید
  • مسائل تقلید
  • مسائل تقلید: عدول از یک مرجع تقلید به یک مرجع دیگر
  • مسائل تقلید: انتخاب مرجع تقلید
  • مسائل تقلید
  • توضیحات درس

  • معرفی استاد

  • پرسش و پاسخ

معرفی اجمالی علم فقه (1):

در این بخش به طرح مباحثی اجمالی در معرفی علم فقه می‌پردازیم. مباحث بیش‌تر در این زمینه را می‌توانید در معرفی سلسله دروس شرح لمعه که از ترم سه آغاز می‌شود پی‌گیری نمائید.

 

فقه در لغت و اصطلاح:

در نگاه بدوی و مراجعه ابتدایی، به کلمات و تعبیرات کثیری از اهل لغت، به نظر می‌رسد که «فقه» به معنای مطلق فهم باشد. اما با تأمل و نگاهی مجدد، خصوصا به عبارات اهل لغتی که در مقام تعیین تفاوت‌های ظریف بین واژگان متشابه برآمده‌اند و فروق اللغه را تدوین کرده‌اند به این نتیجه می‌رسیم که «فقه» در لغت، مطلق فهم نیست؛ بلکه موشکافی و ریزبینی و فهم دقیق را «فقه» گویند.

در اصطلاح علما، این کلمه به «فقه الاحکام» اختصاص یافته است. توضیح این‌که علمای اسلام، تعالیم اسلامى را به سه قسم تقسیم کرده‌اند:

الف) معارف و اعتقادات: یعنى امورى که هدف از آن‌ها شناخت و ایمان و اعتقاد است که به قلب، دل و فکر مربوط می‌شود؛ مانند مسائل مربوط به مبدا، معاد، نبوت، وحى، ملائکه و امامت.

ب) اخلاقیات و امور تربیتى: یعنى امورى که هدف از آن‌ها این است که انسان از نظر خصلت‌هاى روحى چگونه باشد و چگونه نباشد. مانند تقوا، عدالت، جود و سخا، شجاعت، صبر و رضا، استقامت و... .

ج) احکام و مسائل عملى: یعنى امورى که هدف از آن‌ها این است که انسان در خارج، عمل خاصى انجام دهد و یا عملى که انجام مى‌دهد چگونه باشد و چگونه نباشد و به عبارت دیگر «قوانین و مقررات موضوعه».

فقهای اسلام، کلمه فقه را در مورد قسم سوم اصطلاح کرده‌اند، شاید از آن نظر که از صدر اسلام، مسائل عملی، بیشتر مورد توجه و پرسش مردم بوده است. از این‌رو کسانى که تخصصشان در این قبیل مسائل بوده، به عنوان «فقها» شناخته می‌شدند.

با این توضیح، فقه در اصطلاح متداول امروزی عبارت است از علم به احکام شرعی عملی، به استناد مدارک و منابع تفصیلی مورد قبول.

 

ابواب فقه:

مسائل فقهی در کتاب‌های فقهی در چندین بخش ارائه شده است که نام هر یک به عنوان یک باب فقهی معروف شده است. دسته‌بندی‌های متعددی برای مسائل فقهی ارائه شده که هیچ کدام بر اساس ملاک منطقی نیست بلکه بیشتر بر اساس سلیقه است.
دسته‌بندی محقق حلّی در شرایع الاسلام، از طهارت تا دیات را در برمی‌گیرد و به ۵۲ باب می‌رسد. این دسته‌بندی بعد از محقق حلّی نیز تقریباً مورد قبول فقها قرار گرفت و حتی رساله‌های عملیه نیز بر همین اساس از مباحث طهارت شروع و به حدود و دیات ختم می‌شود.

در یک دسته‌بندی کلی، این ابواب ۵۲ گانه را می‌توان به چهار قسمت تقسیم کرد؛ عبادات: که مربوط به آن دسته از اعمالی است که به قصد به دست‌ آوردن منفعت یا دفع کردن ضرر اخروی باشد. این مسائل در ۱۰ باب ارائه شده است که عبارتند از: طهارة، صلاة، زکاة، خمس، صوم، اعتکاف، حج، عمره، جهاد و امر به معروف و نهی از منکر.

عقود: قراردادهایی است که تحقق آن‌ها احتیاج به دو طرف دارد. این دسته از احکام، شامل ۱۹ باب است که برخی از آن‌ها عبارتند از: کتاب التجاره، کتاب الرهن، کتاب الحجر، کتاب الضمان.

ایقاعات: قراردادهایی یک طرفه است که تحقق آن‌ها احتیاج به یک طرف دارد و شامل ۱۱ باب است؛ از جمله طلاق، جعاله، نذر.

احکام: که منظور، چیزهایی است که نه عبادت است و نه نیازی به قرارداد و صیغه دارد؛ بلکه حکم خدا در این موارد، بدون نیاز به اجرای صیغه جریان می‌یابد. این دسته از مسائل فقهی در ۱۲ باب ارائه شده است؛ از جمله صید و ذباحه، ارث، حدود و دیات.

 

تاریخچه علم فقه:

پیشینه علم فقه به پیشینه اسلام برمی‌گردد. در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله مأمورانی که برای تعلیم تازه مسلمانان به مناطق دوردست هم‌چون حبشه و یمن و حضرموت می‌رفتند و یا از جانب آن حضرت به مأموریت‌های نظامی و سیاسی گسیل می‌شدند، وظیفه داشتند در حوزه مأموریت خویش، احکام اسلام را برای مردم بیان کنند و مسائل و مشکلات آنان را با تکیه بر درک و فهم خویش از آیات قرآن و سخنانی که از پیامبر صلی الله علیه و آله فراگرفته بودند و با آن‌چه از اعمال و رفتار پیامبر دیده بودند، حل کنند.

روشن است که عمل این اصحاب به گونه‌ای، اجتهاد و استنباط احکام دین بشمار می‌آمد، هر چند اجتهاد و تفقه آنان بسیار ساده و ابتدایی بود. بعدها در دوران حکومت امیرالمؤمنین علیه‌السلام فهم و تبیین احکام دین و پاسخ‌گویی به مسائل دینی مردم از جمله وظایف استان‌داران و کارگزارانی قرار گرفت که آن حضرت به مناطق گوناگون کشور اسلامی اعزام می‌کردند.

در دوره‌های بعدی و در عصر امام باقر و امام صادق و سایر ائمه علیهم‌السلام، فقه و فقاهت در میان اصحاب، رشد چشم‌گیری یافت و برخی قواعد فقهی و اصول اجتهادی نیز، به کار گرفته شد؛ البته به گونه‌ای ساده که از فهم نصوص فراتر نمی‌رفت. بسیاری از این فروع فقهی که اکنون در کتاب‌های فقهی شاخ و برگ گسترده‌اند، در آن زمان نبودند.

در آغاز عصر غیبت، که نخستین کتاب‌های فقهی استدلالی شیعه، توسط ابن ابی عقیل عمانی (م: ۳۵ ه.ق)، ابن جنید اسکافی (م: ۳۸ ه.ق)، شیخ مفید (۴۱۳ـ۳۳۶ ه.ق) و... نگاشته شدند بسیار مختصر و کم حجم بودند. حتی در سده‌های بعد و تا زمان شیخ طوسی، کتاب‌های فقهی ما با این‌که یک دوره کامل فقه را دربردارند، شمار صفحه‌های آن‌ها از چند صد صفحه معمولی فراتر نمی‌رود.

کم‌کم در سده‌های بعدی دانش فقه نیز پا به پای علوم دیگر، رشد یافت و فرع‌های بسیاری توسط فقهای بزرگ، چون: محقق، علامه، شهید اول و شهید ثانی و... بر آن افزوده شدند و مسائل جدیدی که برای مردم و جامعه در زوایای گوناگون زندگی پیش می‌آمد و مورد بحث و بررسی فقیهان قرار می‌گرفت؛ کم‌کم وارد فقه شدند و تا حدود زیادی بر حجم و گستره فقه افزوده شد.

خوش‌بختانه سیر حرکت تکاملی فقه در روزگاران گذشته از شتاب مناسبی برخوردار بوده و دانش فقه را غنای فراوان بخشیده است. بررسی کتاب‌های فقهی در دوره‌های پیشین، نشان می‌دهد که به مرور زمان و برابر نیازهای مردم، مسائل جدیدی وارد فقه شده است و کم‌کم بر حجم و غنای فقه افزوده شده است.

فقها در مقام پاسخ‌گویی به مسائل نو که برای مسلمانان پیش می‌آمده و نیز پاسخ‌گویی به پرسش‌هایی که مطرح می‌شده است، دامنه استخراج فرع‌ها و مسأله‌ها را از اصل تا حدود زیادی گسترش داده‌اند به گونه‌ای که صاحب جواهر به زحمت توانست یک دوره فقه را با صرف تقریباً یک عمر طولانی در کتاب (جواهر) گرد آورد.

افزون شدن و گسترش یافتن فروع فقهی، باز هم در سال‌های بعد و پس از فوت صاحب جواهر، ادامه یافت و شیخ انصاری و پس از ایشان دیگران تا به امروز هر یک به سهم خود بر حجم و دامنه فقه افزوده‌اند. بنابراین علم فقه همراه و بلکه پیشاپیش دیگر علوم اسلامی مسیر رشد و کمال را پیموده است و اکنون به صورت گنجینه‌ای ارزشمند و پایان‌ناپذیر و دربردارنده انبوه پرشماری از مسائل و فروع فقهی، در دست حوزویان است.

 

معرفی کتاب «العروة الوثقی»:

«العروة الوثقی» نام مشهورترین کتاب آیت‌ الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی است. شهرت کتاب به حدی است که مؤلف آن، در بین علمای شیعه به «صاحب عروه» معروف است. عروة الوثقى از مهم‌ترین کتب فتوایى نزد امامیه بوده که جامع بسیارى از فروعات فقهى با عبارات شیوا مى‌باشد. بنابر قول صاحب الذریعه، کتاب عروة الوثقى حاوى ۳۲۶۰ مسئله فقهى است که در سه جلد تألیف شده‌ است. برخی نویسنده کتاب را آغازگر دوره جدیدی در فقه شیعه دانسته‌اند. این کتاب از همان ابتدا به سبب ویژگی‌هاى منحصر به فردش، محور تحقیق و تدریس فقهاى بزرگ شیعه گردید و بسیارى از مجتهدین بزرگ بر آن تعلیقه و یا شرح نوشته‌اند.

مباحث این کتاب عبارتند از: تقلید، طهارت، صلاة، صوم، اعتکاف، زکات، خمس، حج، اجاره، مضاربه، مزارعه، مساقات، ضمان، حواله، نکاح، وصیت. عروة الوثقى داراى تتمه‌اى معروف به ملحقات عروه مى‌باشد که مشتمل است بر بسیارى از ابواب معاملات، مانند ربا و وکالت، هبه، وقف، عدد و قضا.

 

درباره مؤلف:

آیت الله سید محمدکاظم طباطبایی معروف به «صاحب عروه»، یکی از فقهای بزرگ و نام‌دار قرن چهاردهم است که از نظر جامعیت در مسائل فرعی فقهی، کم‌نظیر می‌باشد.

 

ولادت و تحصیلات:

ایشان در سال ۱۲۴۷ هجری در یکی از روستاهای یزد به نام کسنویه پا به عرصه وجود نهادند و تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود شروع نمودند و پس از طی نمودن دروس مقدماتی عازم مشهد شدند و ضمن ادامه تحصیل در سطوحی بالاتر، در حوزه علمیه این شهر به آموختن دانش‌هایی چون: هیأت، نجوم و ریاضی مشغول شدند. سپس به اصفهان رفتند و در مدرسه صدر، ساکن شدند. به محض ورود، در محضر درس شیخ محمدباقر نجفی، فرزند شیخ محمدتقی، صاحب هدایه المسترشدین، حاضر شدند و از فروغ علمی ایشان بهره بردند. به لحاظ نبوغ فکری و خلاقیت علمی، به زودی با استاد خود انس ویژه‌ای فراتر از روابط معلمی و شاگردی برقرار کردند. ایشان هم‌چنین از محضر اساتیدی چون آیت الله سید محمدباقر موسوی خوانساری (صاحب روضات) و برادرشان آیت الله حاج میرزا هاشم خوانساری و آیت الله محمدجعفر آباده‌ای استفاده‌های فراوانی بردند.

سید در اصفهان به مرحله عالیه اجتهاد و استنباط احکام شرعی نائل آمدند و از مرحوم نجفی اجازه اجتهاد گرفتند. ایشان در سال ۱۲۸۱ هجری با اجازه و معرفی استادشان آیت الله شیخ محمدباقر نجفی، به همراه چند تن از علما به نجف اشرف هجرت کردند. ورود سید به نجف مصادف با وفات شیخ اعظم، مرتضی انصاری و انتقال مرجعیت به میرزای شیرازی بود. آن بزرگوار از محضر فقهای بزرگی چون میرزای شیرازی، شیخ مهدی جعفری، شیخ راضی نجفی، فرزند شیخ محمدجعفر و آیت الله شیخ مهدی آل کاشف الغطا کسب فیض کردند تا آن‌که خود در نجف اشرف به تدریس و تعلیم فقه و سایر علوم پرداختند. دیری نگذشت که ایشان از بزرگ‌ترین مراجع عصر خود گردیدند. به ویژه پس از درگذشت مرحوم آخوند خراسانی، اکثریت قاطع شیعیان جهان مقلد و مطیع فتوای ایشان شدند.

 

تالیفات:

تألیفات و آثار مکتوب ایشان مطابق آن‌چه صاحب ریحانة الادب آورده است، از این قرار می‌باشد:

العروة الوثقی، تعادل و تراجیح (در اصول)، حاشیه مکاسب شیخ انصاری، حجیة الظن فی عدد الرکعات، السؤال والجواب (مسائل فقهی)، صحیفة الکاظمیه، رساله‌ای در منجزات مریض، بستان راز و گلستان نیاز (در مناجات و دعا).

 

فعالیت‌های علمی:

تدریس:

پس از درگذشت مرحوم میرزا محمدحسن شیرازی در سال ۱۳۱۲ هجری، سید خود به تدریس و تشکیل حوزه درسی پرداختند. آیت الله یزدی، بر مباحث فقهی تسلط کامل داشتند. از این‌رو مسائل مشکل و پیچیده فقهی را با بیانی روان و ساده و با استدلالی قوی، به طلاب عرضه می‌کردند، به گونه‌ای که شاگردان فراوانی جذب شیوه درس ایشان شدند. آن‌گونه که مورخان نوشته‌اند ایشان با تسلط کامل و مهارت تحسین برانگیز و استدلال قوی به طرح نظرات خود می‌پرداختند و ابواب مختلف فقهی را یکی پس از دیگری به بهترین وجه و آسان‌ترین شیوه به پایان می‌رساندند. ایشان بدون استدلال قوی و قانع کننده، از مباحث علمی نمی‌گذشتند و به مثال‌های فراوان فقهی استشهاد می‌کردند. وقتی شاگردان اشکالات و سؤالات خود را مطرح یا در مثال‌های ایشان خدشه می‌کردند، با سعه صدر به سخن آنان گوش می‌دادند و با وقار خاص به آنان می‌گفتند: این اشکال به ذهن من نیز آمده! آن‌گاه به اشکال جواب می‌دادند.

مرجعیت:

آیت الله سید محمد کاظم یزدی، سیره علمای صالح گذشته را در زمینه مرجعیت رعایت می‌کردند و با این‌که از بزرگ‌ترین علمای آن زمان به شمار می‌آمدند همواره از پذیرش این امر خطیر دوری می‌جستند. مردم و علمای نجف که به مقام علمی و معنوی ایشان به خصوص پس از رحلت میرزای بزرگ در سال ۱۳۱۲ هجری پی برده بودند نسبت به پذیرش مرجعیت، به آن فقیه وارسته، اصرار می‌کردند. ایشان سرانجام با احساس مسئولیت در قبال سرنوشت اسلام و مسلمین، به این بار گران تن سپردند و با قبول مرجعیت جهان اسلام در ردیف علمایی هم‌چون آیت الله آخوند خراسانی (متوفای ۱۳۲۹ هجری) و آیت الله شیخ محمد طه نجف (متوفای ۱۳۲۳ هجری) و دیگر مراجع آن زمان جای گرفتند. ایشان بعد از رحلت آخوند خراسانی و آیت الله محمد طه نجف، زعیم بزرگ جهان تشیع گردیدند و به مثابه بزرگ‌ترین قدرت مذهبی و یگانه پاسدار حریم تشیع، حفظ کیان مسلمین را بر عهده گرفتند.

 

وفات:

آیت الله سید کاظم طباطبایی پس از عمری مبارزه و تلاش در راه تثبیت فرهنگ آل محمد صلی الله علیه و آله، در ۲۸ رجب ۱۳۳۷ در نجف اشرف، در نود سالگی به رحمت ایزدی پیوستند و در کنار درب طوسی صحن مقدس مرتضوی مدفون گردیدند.

  • سلام علیکم و رحمة الله و برکاته در مسئله ۸ مرحوم صاحب عروة می‌فرمایند که «التقلید هو الالتزام بالعمل بقول مجتهد معین ...». اما در مسئله ۳۸ می‌فرمایند که اگر اعلمیت در دو نفر بود، احتیاط کند بین اقوال آن دو نفر و اگر احتیاط ممکن نبود اختیار کند. اما با توجه به مسئله ۸، آیا در اینجا اصلا تقلید صورت می‌پذیرد؟ با تشکر

    مشاهده جواب
  • سلام علیکم و رحمة الله و برکاته در درس شماره ۱۵ دو اشکال به این روایت از امام حسن عسگری (ع) وارد شده است: من کان من الفقها صائنا لنفسه ... اشکال اول در مورد سند است. اشکال دوم در مورد اینکه «مخالفا لهواه» معنای درستی ندارد. به طور مثال گفته شده که اگر مثلا شخصی میلی به انجام کار داشت، خوب نمی‌شود که با آن مخالفت کند و آنکار را انجام ندهد. یا اگر برنامه‌ای برای انجام ملاقاتی گذاشت خود دوباره با آن مخالفت کند. به عبارت دیگر، انسان که نمی‌تواند با تمام مقاصد خود مخافت کند. اما آیا این نحوه معنا در مورد این فقره صحیح است؟ با توجه به اینکه عدم تبعیت از شخصی که از هوای خود تبعیت می‌کند در چند جای قرآن آمده است: 1. وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّٰلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ‎﴿الأعراف: ١٧٦﴾‏ 2. وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا ‎﴿الكهف: ٢٨﴾‏ 3. فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَن لَّا يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَىٰ ‎﴿طه: ١٦﴾‏ 4. أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَـٰهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا ‎﴿الفرقان: ٤٣﴾‏ 5. فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ‎﴿القصص: ٥٠﴾‏ 6. أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَـٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ‎﴿الجاثية: ٢٣﴾‏ با تشکر

    مشاهده جواب
  • سلام علیکم و رحمة الله و برکاته، در جلسه ۹ درس آمده است که اگر مجتهد جامع الشرایط متعدد باشد و مکلف می‌داند مجتهدین اختلاف فتوایی ندارند، تقلید از اعلم لزومی ندارد. اما مگر تقلید همانطور که مطرح شده است، به صورت التزام نفسانی و یا التزام نفسانی به همراه اخذ فتوی نیست؟ اگر بدین صورت است، آیا نباید شخص مکلف مستقل از تشابه یا عدم تشابه فتاوی مجتهدین، خود را ملزم به تقلید از اعلم بکند؟ با تشکر

    مشاهده جواب
برای ارسال سوال لطفا وارد شوید.
  • برای مطالعه دروس
    ثبت نام کنید!
×
کارایی بهتر در اپلیکیشن
ارتباط با ما