درس درآمدی بر منطق جزوهای آموزشی برای تدریس مقدماتی علم منطق است که توسط استاد حجة الاسلام و المسلمین وافی در 18 جلسه تدریس شده است.
پرسش و پاسخ
فرق جزء با کل و جزئی با کلی
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
انشالله که سالم باشید.
در استدلال مباشر نوع تقابل، و در تقابل هم نوع تناقض، میگوییم که باید در ۳ چیز اختلاف داشته باشد: کم و کیف و جهت.
و در وحدت هم میگوییم که در ۸ چیز باید وحدت داشته باشد که یکی از آنها وحدت در جز و کل است.
چرا ما میگوییم باید قضیه متناقض در کم اختلاف داشته باشد اما در وحدت میگوییم که باید در کل و جز یعنی کمیت وحدت داشته باشند؟
اگر میشه وحدت جز و کل را بهتر توضیح دهید چون اگر اینطور است که با هم مشکل دارند و هر دو یکی چیزی دیگر را که میگویند.
با تشکر و سپاس ویژه.
سلام علیکم چیزی که به ذهن بنده میاد اینه که کمّ یعنی کلیه و جزییه بودن و کلیه و جزییه بودن با کل و جزء فرق داره. کلیه و جزییه در افراد مطرح است ولی کل و جزء در أجزاء.
فرق میان کل و جزء (یعنی کم ) و کلى و جزئی ( یعنی کیف ) بسیار است. برخی از آنها عبارت است از:
1. کل از اجتماع اجزا تشکیل میشود(بدن انسان از مغز، پا، دست، قلب و ...)، اما کلى از اجتماع جزئیات تشکیل نمیشود(کلّی انسان از حسن، فرهاد، زینب و ... تشکیل نمیشود) ؛ چرا که کل عبارت است از مجموع اجزا، در حالیکه کلى مجموع جزئیات نیست، بلکه برداشتی ذهنی از جزئیات میباشد.
2. کل بر اجزای خود قابل حمل نیست، ولی کلی بر افراد خود قابل حمل است؛ مانند اینکه نمیتوان گفت «آجر ساختمان است»، اما میتوان گفت «فرهاد انسان است».
3. وجود کل بدون وجود اجزا محال است و از عدم اجزا، عدم کل لازم میآید، در حالیکه در کلى و جزئى چنین نیست. یعنی نمیتوان درختی را یافت که برگ و ریشه نداشته باشد، ولی کلی ممکن است در خارج، فرد و مصداقی نداشته باشد، بلکه صرفاً ذهنی باشد؛ مانند «کوه طلا»
4. کلی با از بین رفتن برخی یا تمام افرادش از کلی بودن نمیافتد. مفهوم کلی انسان با نابود شدن تمام یا برخی از انسانها باز هم کلی است، ولی کل با از دست دادن چند جزو خود دیگر کل نیست. مثلاً سقف و دیوار خانهای فرو بریزد، دیگر به آن خانه نمی گویند.
فرق جزء با کل و جزئی با کلی
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته انشالله که سالم باشید. در استدلال مباشر نوع تقابل، و در تقابل هم نوع تناقض، میگوییم که باید در ۳ چیز اختلاف داشته باشد: کم و کیف و جهت. و در وحدت هم میگوییم که در ۸ چیز باید وحدت داشته باشد که یکی از آنها وحدت در جز و کل است. چرا ما میگوییم باید قضیه متناقض در کم اختلاف داشته باشد اما در وحدت میگوییم که باید در کل و جز یعنی کمیت وحدت داشته باشند؟ اگر میشه وحدت جز و کل را بهتر توضیح دهید چون اگر اینطور است که با هم مشکل دارند و هر دو یکی چیزی دیگر را که میگویند. با تشکر و سپاس ویژه.
سلام علیکم چیزی که به ذهن بنده میاد اینه که کمّ یعنی کلیه و جزییه بودن و کلیه و جزییه بودن با کل و جزء فرق داره. کلیه و جزییه در افراد مطرح است ولی کل و جزء در أجزاء. فرق میان کل و جزء (یعنی کم ) و کلى و جزئی ( یعنی کیف ) بسیار است. برخی از آنها عبارت است از: 1. کل از اجتماع اجزا تشکیل میشود(بدن انسان از مغز، پا، دست، قلب و ...)، اما کلى از اجتماع جزئیات تشکیل نمیشود(کلّی انسان از حسن، فرهاد، زینب و ... تشکیل نمیشود) ؛ چرا که کل عبارت است از مجموع اجزا، در حالیکه کلى مجموع جزئیات نیست، بلکه برداشتی ذهنی از جزئیات میباشد. 2. کل بر اجزای خود قابل حمل نیست، ولی کلی بر افراد خود قابل حمل است؛ مانند اینکه نمیتوان گفت «آجر ساختمان است»، اما میتوان گفت «فرهاد انسان است». 3. وجود کل بدون وجود اجزا محال است و از عدم اجزا، عدم کل لازم میآید، در حالیکه در کلى و جزئى چنین نیست. یعنی نمیتوان درختی را یافت که برگ و ریشه نداشته باشد، ولی کلی ممکن است در خارج، فرد و مصداقی نداشته باشد، بلکه صرفاً ذهنی باشد؛ مانند «کوه طلا» 4. کلی با از بین رفتن برخی یا تمام افرادش از کلی بودن نمیافتد. مفهوم کلی انسان با نابود شدن تمام یا برخی از انسانها باز هم کلی است، ولی کل با از دست دادن چند جزو خود دیگر کل نیست. مثلاً سقف و دیوار خانهای فرو بریزد، دیگر به آن خانه نمی گویند.