پرسش و پاسخ
برای ارسال سوال لطفا وارد شوید.
کتاب عقائد الامامیه تألیف مرحوم آیت الله محمد رضا مظفر مجموعهاي از عقائد اسلامي بر اساس روش اهل بيت عليهم السلام ميباشد كه بصورت فشرده و در خور فهم همگان نگارش يافته است. اين كتاب توسط استاد شريفاني در 43 جلسه تدريس گرديده است.
منجر به تعطیل نشدن سلب
این سؤال -و در واقع اشکال- برای من مطرح است که چرا گفته اند بازگشت صفات ثبوتی به سلبی موجب تعطیل میشود. ما با بازگشت مثل علم الهی به عدم جهل، میخواهیم سنخیت علم مخلوقی با علم خالق را نفی کنیم. این نه تنها موجب تعطیل معنای علم الهی نمیشود، بلکه لازمهی تنزیه خداوند سبحان است.
سلام علیکم و رحمت الله. سوال دقیق و فنی است ولی همانطور که می دانید شاید سوال یک سطر باشد ولی جوابش یک کتاب باشد. به همین خاطر به صورت خلاصه می تواند در جواب شما چنین گفت: 1. صفات سلبی در واقع صفت نیستند، بلکه فقط عدم، نیستی و سلب هستند. 2. معدومات از حیث عدم هیچ تفاوت، مرتبه و شدت و ضعفی ندارند. یعنی دقیقا همان عدم الجهل، عدم الضعف و... را که به خدا نسبت می دهیم به بسیاری از مخلوقات هم می توان نسبت داد، زیرا در امر عدمی تفاوت معنی ندارد. یعنی اگر گفته شود علم یعنی عدم الجهل این عدم الجهل را به شما و خدا می توان نسبت داد بدون هیچ تفاوتی زیرا عدم، تفاوتی ندارد. 3. همانطور که گفته شد، عدم نمی تواند صفت باشد زیرا نبود، محض است هیچ و پوچ است، لذا کسی که فقط اعدام را به خدا نسبت دهد به این معنی است که هیچ صفت و وصفی را برا خدا اثبات نکرده است است. 4. لازمه عدم اثبات هیچ صفتی برای خدا این است که خداوند به هیچ عنوان حتی در حد ضعیف قابل شناخت نیست، زیرا هیچ صفت، هیچ کمالی ندارد. (زیرا ما فقط عدم را به او نسبت دادیم و عدم، صفت و کمالی نیست.) 5. دقت داشته باشید، برای شناخت، حتی شناخت حد اقلی نمی توان از عدم استفاده کرد، به تعبیر فنی تر، برای تعریف باید از معرفه استفاده کرد و عدم هیچگاه معرفه نیست. با دقت در مقدماتی که عرض شد، باز گرداندن صفات ثبوتی به سلبی به معنی عدم اثبات هیچی صفتی و به معنی عدم شناخت مطلق الهی خواهد بود.
با سلام و احترام در فرمایشهای شما تأمل کردم. با این حال، همچنان به نظر میرسد که عقل و نقل شاهد است بر اینکه ما با سلبی معنا کردن تمام صفات خداوند، تنها میخواهیم مشابهت او را نفی کنیم، زیرا هیچ فهمی از چگونگی مثلا عالم بودن خداوند متعال نداریم. این فهم نداشتن از عالم بودن، به خاطر احاطه نداشتن بر ذات مقدس او است. بنابراین وقتی میگوییم «خداوند عالم است»، هیچ توضیحی نمیتوانیم بدهیم الا اینکه «جاهل نیست»، زیرا آنچه ما از عالم شدن خود میشناسیم، با نسیان، نقصان و ... همراه بوده که این برای علم الهی محال است؛ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْه. معرفت ما نسبت به خدا، آن گونه نیست که محتاج بیان توصیفات باشد چنانکه در مورد سایر مخلوقین انجام میدهیم. بنابراین خداوند عالم است، اما نه به کیفیتی که ما عالمیم. امام رضا ع: وَ إِنَّمَا سُمِّيَ اللَّهُ عَالِماً، لِأَنَّهُ لَا يَجْهَلُ شَيْئاً. فَقَدْ جَمَعَ الْخَالِقَ وَ الْمَخْلُوقَ اسْمُ الْعِلْمِ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَى عَلَى مَا رَأَيْتَ. وَ سُمِّيَ رَبُّنَا سَمِيعاً لَا بِجُزْءٍ فِيهِ يَسْمَعُ بِهِ الصَّوْتَ وَ لَا يُبْصِرُ بِهِ؛ كَمَا أَنَّ جُزْءَنَا الَّذِي نَسْمَعُ بِهِ لَا نَقْوَى عَلَى النَّظَرِ بِهِ. وَ لَكِنَّهُ أَخْبَرَ أَنَّهُ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ الْأَصْوَاتُ لَيْسَ عَلَى حَدِّ مَا سُمِّينَا نَحْنُ. فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ بِالسَّمِيعِ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَى وَ هَكَذَا الْبَصَرُ لَا بِجُزْءٍ بِهِ أَبْصَرَ كَمَا أَنَّا نُبْصِرُ بِجُزْءٍ مِنَّا لَا نَنْتَفِعُ بِهِ فِي غَيْرِهِ. وَ لَكِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ لَا يَجْهَلُ شَخْصاً مَنْظُوراً إِلَيْهِ. فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَى.